نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی – واحد اهر. ایران
2 استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی – واحد اهر. ایران.
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Upon studying sources in the Islamic period such as Tarkhe Tabari and Gharar- ol-sayr especially their correspondence with Shahnameh it is revealed that ancient Persian Kings made speeches and gave sermons during the act of coronation. The original Pahlavi document of these sermons are not available however due to the fact that a summary or parts of these sermons was narrated in the Farsi and Arabic sources relevant to Iran’s history, especially in Shahnameh, one can determine their components. Therefore, this study attempts to study the content and main themes of these sermons based on Shahnameh and its correspondence with Tarikhe Tabari and Gharar- ol-sayr.
کلیدواژهها [English]
خطابه از نظر لغوی به معنای ایراد سخن در برابر فرد یا جمع است؛ بنابراین در معنای لغوی آن حضور افرادی به عنوان شنونده ضروریست. (زمخشری، بی تا: 114 ) از این رو، باید گفت خطبه و خطابه به سخنانی گفته میشود که دارای اصول و قواعد ویژهایست و اغلب در مجالس عمومی و در برابر فرد یا افرادی برای ایجاد انگیزه نسبت به یک عمل ایراد میشود. در کتاب الخطابة ارسطو در تعریف خطابه آمده است که «الریطوریقهُ قُوه تَتکَلف الإقناع المُمکن فی کلِ واحد مِن الامورِ المُفردَه »
(ارسطو، 1979: 9 )؛ یعنی خطابه صناعتیست که به وسیلة آن بتوان در هر امر از امور جزیی، دیگران را در حد امکان اقناع کرد. به عبارت دیگر «سخنوری یا خطابه، فنی است که به وسیلة آن، گوینده، شنونده را به سخن خود اقناع و بر منظور خویش ترغیب میکند» (فروغی، 1382: 1 )؛ بنابراین سخنی را که در این فن بکار برده شود خطبه و خطابه خوانند.
آنچه امروز به عنوان فنّ خطابه شناخته شده دستاوردی از کوششها و ابتکارهای ارسطوست. وی با مطالعة آثار تدوین شده در فنّ خطابه و تحت تأثیر سوفسطاییان که سخنوران ماهری در یونان بودند اصول و مبانی این فنّ را پایه گذاشت. رومیان این فن را بدون هیچ تغییری پذیرفتند و سریانیان بعد از ظهور عیسی (ع)، آن - خطابة ارسطو– را به زبان سریانی ترجمه کردند. در عصر عباسی و همزمان با ورود علوم یونان و ترجمة آنها به زبان عربی، فنّخطابة ارسطو از سریانی به زبان عربی ترجمه شد و در اختیار فیلسوفان و مبتکران اسلامی قرار گرفت و آنان هر یک به سهم خود در پروراندن اصول و مبانی این علم نقش بسزا و مهمّی ایفا کردند؛ امّا دربارة ایران، چون آثار قدیم ما تقریباً از میان رفته است، از وضع سخنوری در دوران باستان هیچ اطلاعی نداریم. همین قدر میدانیم که سرزمین پهناوری چون ایران که تمدن کهن و افتخارآمیز و سلسلههای مشهور و قدرتمندی همچون پیشدادیان، کیانیان، مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان داشته، بطور یقین سخنوران بزرگی نیز داشته است. علاوه بر این، از اشاراتی که برخی از مورخان «نظیر هردوت وگزنفون از وضع اجتماعی ایران در کتابهای خود بیان کردهاند فهمیده میشود که در ایران قبل از اسلام، سخنرانی از طرف پادشاه و سرداران در مقابل لشکریان معمول بوده و بعضی از موبدان نیز خطابههای مذهبی را در جشنها و مناسبتهای دیگر در معابد وآتشکدهها ایراد میکردند». (شریعتی سبزواری، 1381: 32 )
اصل پهلوی این خطبهها که احتمالاً به قلم دبیران آن عهد، نوشته میشد در دست نیست؛ اما در منابع دوران اسلامی از قبیل شاهنامه، غررالسیرو شاهنامه غالباً خلاصه یا بخشهایی از آنها به عربی یا فارسی نقل شده است. با توجه به این که در دورة معاصر، مطالعة خطابه در بیشتر کشورهای جهان از یک تجدّد ادبی و یک توجّه برخوردار شده است، بررسی این خطبهها میتواند به مطالعة وضع سخنوری در ایران باستان کمک کند؛ بنابراین برای آشنایی با منشور سلطنت و برنامههای حکومتی این حکمرانان، به بررسی محتوا و محورهای اصلی این خطبهها میپردازیم.
الگوی ادارة کشور و ویژگیهای شاه و نقش مردم در سیاست کشور از جمله عواملیست که در قالب نظام سیاسی در ایران، میان جامعة ایرانی نوعی همبستگی ایجاد کرده است. برخی از این الگوها و برنامهها را فردوسی ضمن بیان خطبة سلطنت پادشاهان به هنگام گاهنشینی و تاجگذاری پادشاهان بزرگی همچون اردشیر بابکان، انوشیروان و یزدگرد سوم در اختیار خوانندگان قرار داده است. در این مجموعه، پادشاهی که تاج بر سر میگذارد و یا بنا بر آیین کشور به سلطنت برگزیده میشود، وارد انجمنی متشکل از بزرگان، موبدان و خردمندان میشود و خطبهای میخواند که در آن اصول حکومت و روش جهانداری خود را اعلام میکند، آن گاه حاضران، سخنان تبریک آمیز خود را مطابق عادت معهود بر زبان میرانند. این خطبهها مضامین متعددی دارند که برای آشنایی با آنها، بخشهای مختلف شاهنامه را در دوران اساطیری، پهلوانی وتاریخی بررسی و بعد از معرفی مضامین بکار رفته در هر بخش، این مضامین را با گزارشهای غررالسیر و تاریخ طبری، مقایسه و مشابهتها و افتراقهای موجود در هر یک از خطبهها را بیان خواهیم کرد.
فردوسی در شاهکارحماسی خود، از همان آغاز حاکمیّت پادشاهان پیشدادی و اسطورهای که نخستین تشکّلهای بشری محسوب میشود، اولیّن حرکت پادشاه را بعد از نشستن بر تخت شاهی، سخن رانی برای درباریان و سپاهیان بیان میکند.- اگر چه این بخشهای شاهنامه، جنبة اسطورهای وافسانهای دارد؛ اما نشان از این واقعیت میدهد که امر سخنوری از قدیمیترین ایّام در ایران اهمیّت خاصی داشته است. - تأمّل در این سخنرانیها و توجّه به گزارشهای طبری و ثعالبی از این خطبهها نشان میدهد که:
1- در سرگذشت پادشاهان اساطیری، خطبه از اهمیّت کمتری برخوردار بوده است. کیومرث و ضحاک، خطابة جلوس ندارند و خطبة سلاطین دیگر، بسیار کوتاه بیان میشود.
2- حکمرانان دوران اساطیری، پادشاه را نمایندة یزدان بر روی زمین میدانند؛ از این رو، در آغاز خطابة تاجگذاری، شهریاری خود را مؤیّد به تأیید الاهی و فرّة ایزدی میدانند، چنان که جمشید در سخنرانی خود ضمن این که به همراهی دین و دولت اشاره میکنند، میگوید:
منم گفت با فرّۀ ایزدی |
|
هم شهریاری هم موبدی |
3- مطالب سخنرانیهای این دوره، رهنمودهای سیاسی، در اشاره به وظایف پادشاه در ادارة کشور است و هیچ رهنمود اخلاقی و یا دینی در آنها مشاهده نمیشود. به عنوان نمونه، طهمورث به هنگام تاج گذاری، در اشاره به اصول و برنامههای حکومت خود، به بیان رهنمودهای سیاسی میپردازد و میگوید:
جهان از بدیها بشویم به رأی |
|
پس آنگه کنم درگهی گرد پای |
4- محتوای خطبة این پادشاهان بر اساس گزارش طبری، فردوسی و ثعالبی به تفکیک عبارتند از:
ردیف |
پادشاهان |
تاریخ طبری |
شاهنامه |
غررالسیر |
1 |
کیومرث |
ندارد |
ندارد |
ندارد |
2 |
هوشنگ |
انتقام گیری از مفسدان و متمردان (الطبری، بی تا: 106) |
1- عدالت ورزی 2- بخشش به مردمان (فردوسی، 1387: 1/33 ) |
انتقام گیری از مفسدان و متمردان (الثعالبی، 1963: 6 ) |
3 |
طهمورث |
مغلوب کردن متمردان (همان: 107 ) |
1- زدودن ناپاکیها از جهان 2- کوتاه کردن دست دیوان از مملکت 3- صیانت از مردم 4- آشکار کردن چیزهای سودمند (همان: 1/ 36 ) |
1- زدودن ناپاکیها از جهان 2- کوتاه کردن دست دیوان از مملکت 3- صیانت از مردم 4- ایجاد آسایش و رفاه برای مردم 5- گسترش عدالت 6- بذل و بخشش به مردم (همان: 8 ) |
4 |
جمشید |
تلاش در خیر رساندن به مردم (همان: 109 ) |
از میان بردن آشوبگران ودیوان تبهکار (همان: 1/ 39 ) |
1- اهتمام در عمران و آبادانی مملکت 2- برقراری امنیت 3- بسط و گسترش عدالت 4- بذل و بخشش به مردم 5- برپاداشتن خیر 6- از میان بردن شرو بدی (همان: 10 ) |
5 |
ضحاک |
ندارد |
ندارد |
ندارد |
جدول فوق نشان میدهد که
- در گزارش خطبة هوشنگ، بین گزارش طبری و ثعالبی همخوانی وجود دارد و هر دو مؤلف، اشاره به رهنمودهای سیاسی پادشاه در خطابة تاجگذاری دارند که برنامة حکومت را انتقام گیری از مفسدان و متمرّدان معرفی میکند.
- با این که خطابة سلطنت طهمورث در غررالسیر، مفصّلتر آمده است، ولی در سه برنامة زدودن ناپاکیها از جهان، کوتاه کردن دست دیوان از مملکت و صیانت از مردم، بین گزارش ثعالبی و فردوسی، مشابهت و همخوانی دقیقی دیده میشود.
در دوران پهلوانی شاهنامه، فریدون در روز اوّل مهرماه جشنی بزرگ ترتیب میدهد و تاجگذاری میکند؛ با این حال سخنرانی نمیکند و برنامة خاصی ارائه نمیدهد. همین پادشاه در گزارش ثعالبی به بیان رهنمودهای سیاسی در زمینة
وظایف پادشاه و اصول فرمانروایی بر مردم (الثعالبی، بی تا: 36) و در گزارش طبری
به بیان رهنمودهای سیاسی در زمینة وظایف مردم در برابر حکومت میپردازد.
(الطبری،1963: 132)
بر اساس روایت شاهنامه، غررالسیر و نیز طبری، زمانی که منوچهر بر اریکة سلطنت تکیه میزند، شروع به سخنرانی میکند و همانند رؤسای کشورها در قرن بیستم، پایههای اصلی برنامههای خویش را بیان میکند. در این خطابه که طولانیترین خطبه در دوران پهلوانی است و در دو بعد اعتقادی و سیاسی بررسی پذیر است، منوچهر، شش مادة اصلی سخنرانی خود را بیان میکند که به زیبایی در این ابیات شاهنامه گنجانده شده است:
چو دیهـیم شاهی به سر بـرنهاد |
|
جهان را سراسر همـه مـژده داد |
علاوه بر این، در هیچ کدام از منابع بررسی شده، اشارهای به خطبة سلطنت نوذر و گرشاسپ نشده است. به گواه شاهنامه، پادشاهانی مانند زو طهماسب، کیقباد و کیکاووس درآغاز فرمانروایی خود سخنرانی نمیکنند و خطبه ندارند؛ لیکن همین پادشاهان بر اساس متن طبری و ثعالبی، به سخنرانی میپردازند. به کیخسرو، فقط در تاریخ طبری، خطبه نسبت داده شده است. همچنین بر اساس شاهنامه و غررالسیر، لهراسب در سخنرانی خود بعد از اشاره به برخی مسایل اعتقادی و اخلاقی به بیان برنامههای خود از لحاظ سیاسی میپردازد و اصول مملکت داری خود را مطرح میکند. گشتاسب نیز به گزارش تاریخ طبری و شاهنامه در مجمعی از بزرگان برنامههای کشورداری خود را تبیین میکند. تأمّل در این گزارشها نشان میدهد که
1- در سرگذشت پادشاهان دوران پهلوانی شاهنامه همانند دوران اساطیری، خطبه از اهمیّت چندانی برخوردار نبوده است؛ چنان که از میان ده پادشاهی که در این دوران حکمرانی کردهاند، تنها سه پادشاه خطبة جلوس ایراد کردهاند؛ درحالی که طبری به هفت و ثعالبی به شش پادشاه خطبه نسبت داده است.
2- برخی از فرمانروایان این دوران از قبیل منوچهر و گشتاسپ، همانند سلاطین دوران اساطیری، در آغاز سخنرانی خود، به داشتن فرّة ایزدی تأکید و سلطنت خود را عطیهای الهی معرفی میکنند. منوچهر میگوید:
همم دین و هم فرّة ایزدی است |
|
همم بخت نیکی و هم بخردی است. .. |
3- بر خلاف حکمرانان دوران اساطیری، برخی از پادشاهان این دوران از قبیل منوچهر، گشتاسپ و زو طهماسب در آغاز سخنرانی خود، سوگندنامهای در حمد و ستایش یزدان ایراد میکنند. در تاریخ طبری، منوچهر، حمد و ستایش الاهی را بجای میآورد و میگوید: ای مردم، خلق از آنِ خالق است و شکر خاص منعم، هیچ کس تواناتر و نیرومندتر از خالق نیست (الطبری، بی تا: 228) ثعالبی نیز بدون هیچ تغییری همان مطالب طبری را در مورد رابطة خلق و خالق تکرار میکند. (الثعالبی، 1963: 66 )
4- در غررالسیر، دربارة سخنرانی منوچهر، مطلبی آمده است که نکتة جالبی را دربردارد: «یُقال انَّه خَطَبَهُم ایّاها بَعدَ سنینَ مَضَت مِن عُمرِه» (همان: 65 ) میگوید منوچهر این خطبه را پس از سالها حکومت خوانده است. این امر نشان میدهد که ممکن بوده است که پادشاهان در همان روز جلوس بر تخت سلطنت به سخنرانی نپردازند و سالها بعد به بیان برنامهها و منشور سلطنت خود بپردازند.
5- طبری خطبة بلیغی به کیخسرو نسبت میدهد؛ اما به آوردن گزارش کوتاهی از آن اکتفا میکند. (الطبری، بی تا: 299) فردوسی و ثعالبی نیز هیچ اشارهای به این سخن رانی ندارند.
6- بیشتر مضامین خطابههای این دوره، رهنمودهای سیاسیست؛ با این حال اشاره به رهنمودهای اخلاقی و اعتقادی نیز در این سخنرانیها دیده میشود. مثلاً در خطابة منوچهر از لحاظ اعتقادی مسایلی مانند لزوم اعتقاد به خدا و تبعیّت از راه حقّ، مطرح شده و در بعد سیاسی، ضمن بیان شرایط سیاست و حکومت بر مردم، رهنمودهای سیاسی از قبیل لزوم تبعیّت از راه و رسم فریدون، پاسداری از عدالت، جنگاوری و کین خواهی در صورت لزوم و نیز به مسایلی از این قبیل توجّه شده است. (فردوسی، 1387: 1/ 136- 135)
7- مطالب سخنرانیهای این دوره، مفصّلتر و طولانیتر از سخنرانیهای دوران اساطیری است.
8- محتوا و مضمون سخنرانیهای پادشاهان این دوره عبارتند از:
ردیف |
پادشاهان |
تاریخ طبری |
شاهنامه |
غررالسیر |
1 |
فریدون |
دعوت مردم به عدالت ورزی و شکرگزاری (الطبری، بی تا: 132 ) |
ندارد |
1- زدودن زمین از خبث و ناراستی 2- از بین بردن ظلم و جادو 3- برقراری عدالت در جامعه 4- بذل و بخشش به مردم (الثعالبی، 1963: 37-36 ) |
2 |
منوچهر |
1- بیان وظایف مردم - اطاعت از پادشاه - پیکار با دشمنان پادشاه 2- بیان وظایف پادشاه نسبت به مردم -دادنبهموقعمقرریکارگزاران - مدارا با رعیّت - کاستن از خراج در هنگام بلایای طبیعی (همان: 228 ) |
1- توصیف شجاعت خود در جنگ 2- بیان مسایل اعتقادی - اعتقاد به خدا و پرستش او - لزوم تبعیّت از راه حق 3- بیان شرایط حکومت بر مردم - پاسداری از عدالت در جامعه - مهرورزی و پشتیبانی از خوبی ها - برکندن ریشة بدکاران - جنگاوری - تبعیت از راه و رسم فریدون 4 - تهدید ظالمان و تخطی کنندگان از راه دین و حکومت (فردوسی، 1387: 1/136- 135) |
1- لزوم تبعیت از راه و رسم فریدون 2- بیان وظایف مردم نسبت به پادشاه - اطاعت از پادشاه - دوستی با دوستداران شاه و دشمنی با دشمنان او 3- بیان وظایف پادشاه نسبت به مردم - صیانت از مردم - مدارا با رعیّت - کاستن از خراج در هنگام بلایای طبیعی (همان: 66 ) |
3 |
نوذر |
ندارد |
ندارد |
ندارد |
4 |
زو طهماسب |
آبادکردن ویرانیها (همان: 269 ) |
ندارد |
1- بیرون راندن افراسیاب از کشور 2- آبادکردن ویرانیها 3- اصلاح فساد در مملکت 4- رسیدگی و اصلاح امورمملکت (همان: 131 ) |
5 |
گرشاسپ |
ندارد |
ندارد |
ندارد |
6 |
کیقباد |
1- ویران کردن دیار ترک 2- اصلاح مملکت (همان: 269 )
|
ندارد
|
1- مراقبت و حفاظت از کشور 2- ویران کردن دیار ترک 3- از میان بردن ظلم و ستم 4- احیای عدالت و دادگستری 5- تلاش در آبادانی کشور (همان: 138- 137 ) |
7 |
کیکاووس |
کوشش در راه دین الهی (همان: 297 ) |
ندارد |
1- کوشش در راه دین الاهی 2- تلاش در بهبود دادن کار مردم 3- ریشه کن کردن دشمنان 4- کوشش در آبادانی کشور 5- مدارا با نیکوکاران 6- درشتی با بدکاران (همان: 154 ) |
8 |
کیخسرو |
گرفتن انتقام خون سیاوش (همان: 299) |
ندارد |
ندارد |
9 |
لهراسب |
ندارد |
1- بیان مسایل اعتقادی - لزوم امیدواری به خداوند - توجّه به قدرت مطلقة الاهی 2- بیان مسایل اخلاقی - پرهیز از حرص و طمع 3- بیان وظایف پادشاه - دادگستری و عدالت جویی - برقراری صلح و آرامش - بکارگیری وصایای کیخسرو - عدم کین جویی و دشمنی (همان: 6/ 8 ) |
بیان وظایف پادشاه 1- بکارگیری وصایای کیخسرو 2- توجّه به مصلحت عمومی 3 - توسعة عدالت 4- مهرورزی (همان: 243 ) |
10 |
گشتاسب |
تلاش در راه نیکیها (همان: 328 ) |
1- لزوم پیروی از راه یزدان 2- عدالت جویی و دادگستری 3- اعطای آزادی به مردم 4- تبلیغ و راهنمایی به دین الاهی (همان: 6/ 67 ) |
ندارد |
تأمل در جدول فوق نشان میدهد که
- گزارش طبری و ثعالبی از خطبة منوچهر، همخوانیهایی با همدیگر دارند. این همخوانیها در زمینة تبیین وظایف مردم نسبت به پادشاه دقیقاً با هم مطابقت دارد و در زمینة بیان وظایف پادشاه نسبت به مردم در مضامین مدارا با رعیّت و کاستن از خراج در هنگام بلایای طبیعی، بین این دو منبع همسانیهایی دیده میشود. علاوه بر این، در این خطابه، بین گزارش فردوسی و ثعالبی نیز در زمینة لزوم تبعیّت از راه و رسم فریدون مشابهت وجود دارد.
- با این که خطابة سلطنت زو، در غررالسیر، مفصّلتر از تاریخ طبری است، ولی در موضوع آباد کردن
ویرانیها بین این دو منبع همسانی وجود دارد.
- گزارش غررالسیر از خطابة کیقباد، مفصّلتر از تاریخ طبری است، ولی در موضوع ویران کردن دیار ترک، همسانیهایی بین این دو منبع دیده میشود.
- در خطابة کیکاووس نیز گزارش ثعالبی مفصّلتر است و در مقولة کوشش در راه دین الاهی با تاریخ طبری همخوانی وجود دارد.
- در سخنرانی لهراسب نیز در مضامین توسعة عدالت و ضرورت بکارگیری وصایای کیخسرو، بین شاهنامه و غررالسیر همسانیهایی دیده میشود.
به روایت فردوسی، به غیر از شاپورذوالاکتاف، هرمز سوم وجاماسب، تمامی پادشاهان دوران تاریخی به مناسبت احراز قدرت، طی مراسمی بر تخت مینشینند و ضمن آن اغلب، برنامههای حکومتی و منشور سلطنت و فرمانرواییخود را اعلام میکنند. در این میان، در تاریخ طبری، بهمن، داریوشسوم، نرسیبنبهرام، هرمزدوّم، شاپورسوم، بهرامگور،یزدگرددوّم، خسروپرویز، پوراندخت و آزرمدخت خطبه دارند. در غررالسیرنیز بهمن، هما، داراب، اردشیـربابکان، شاپوراوّل، بهرام اوّل، بهرامسوّم، هرمزدوّم، اردشیردوّم، شاپورسوم، خسروپـرویـز و پـوراندخت سخنرانی میکنند؛ بنابراین باید گفت بهمن، هرمزدوّم، شاپورسوم، خسروپرویز و پوران دخت در هر سه منبع دارای خطبه هستند و از شاپـور ذوالاکتـاف، هرمزسوم وجاماسب در هیچ کدام از منابع، خطبهای نقل نشده است. بررسی خطابههای پادشاهان این دوران نشان میدهد که:
1 خطابة جلوس جزو ضروری مراسم تاجگذاری در دوران تاریخی شاهنامه است. طبری و به پیروی از او ثعالبی، گاهی به ذکر این نکته بسنده کردهاند که در روز تاجگذاری پادشاه، مردم او را دعا کردند و او سپاس گفت؛ ولی بندرت خطبة پادشاه را نقل کردهاند؛ (الثعالبی،1963: 377 و 535 الطبری، بی تا: 397 و 398 ) در حالی که در شاهنامه، بیشتر پادشاهان به جز چند استثنا از قبیل شاپورذوالاکتاف، هرمز سوّم و جاماسب، همه خطبه میخوانند. «این گونه ازگفتار در شاهنامه گاه دور و دراز است چون سخنان کسری به هنگام تاجگذاری که در کل 52 بیت بدان اختصاص یافته است. گاه نیز موجز و مختصر است چون سخن یزدگرد سوم به هنگام بر تخت نشستن» (سرامی، 1378: 279 ).
2- طبری به تعدادی از پادشاهان دوران تاریخی، خطبهای نسبت داده است که هیچ کدام از آنها بیشتر از یکی دو سطر نیستند؛ در حالی که در شاهنامه، اغلب سخنان آنها مفصّلتر است. در این که اصل خطبهها بلندتر بوده و طبری آنها را کوتاه کردهاست شکی نیست؛ زیرا تأمّل در برخی از خطبهها از جمله خطبة شاپورسوّم (الطبری، بی تا: 403 ) نشان میدهد که طبری به آنها خطبة بلیغی نسبت دادهاست؛ در حالی که چیزی از آن نقل نمیکند.
3- در دوران تاریخی شاهنامه که مسوولیت پادشاهی از امیران آرمانی ادوار اساطیری و پهلوانی به امیران تاریخی میرسد، باز هم از شرایط فردی که زمام سلطنت را بدست میگیرد، داشتن فرّة ایزدی و مویّد بودن به تأیید الاهی است؛ از این رو، در این دوران نیز برخی از پادشاهان همانند داراب، هرمزاوّل و هرمز دوّم، سلطنت خود را عطیهای الاهی میدانند چنان که داراب میگوید:
که گیتی نجستم به رنج و به داد |
|
مرا تاج، یزدان به سر برنهاد |
4- در شاهنامه، دربارة خطبه خواندن فرایین، تنها یک بیت آمده است که نکتة جالبی را دربر دارد که نشان میدهد که پادشاهان شایسته و سزاوار، مطالب سخنرانی وخطبة جلوس بر تخت سلطنت خود را به کمک الگوهای پیشین و برنامه ریزی شده، آماده میکردند، نه اینکه در روز تاجگذاری، هر چه به ذهنشان برسد بر زبان بیاورند؛ اما چون فرایین به سزاواری بر تخت ننشسته بود، بر خلاف آنچه رسم بود که خطابه را با تأمّل و با کمک الگوهای معتبر بخوانند، سخنان ناسنجیدهای مطرح کرد و در روز تاجگذاری هر چه به ذهنش رسید بیان کرد. (همان: 9/ 299 )
5- «بار با پادشاهی یکسان است و روزی که بار نیست، پادشاهی هم نیست. به خاطر این اهمیّت، پادشاه در روز تاجگذاری خود تعهّد میکرد که اجرای بار را برای همیشه نگه دارد و دربار آنها بر همگان گشوده بماند»؛ (خالقی مطلق،1372: 196) از این رو، اردشیر بابکان و شاپور اوّل در خطابة جلوس خود بر اجرای بار و گشوده بودن دربار خود بر همگان، تعهّد دادند. (فردوسی، 1387: 7/ 155 و7/ 195 ) «همین سخنان را در دهان اسکندر گذاشتند تا مشروعیّت او را به عنوان شاه ایرانی، کامل کرده باشند» (خالقی مطلق، 1372: 196)
6- در برنامة حکومتی و منشور سلطنت پادشاهان این دوره، تعهّد بر عدالت گستری صدرنشین برنامههاست و بیشتر پادشاهان از قبیل هما، داراب، اردشیربابکان، هرمزاوّل، بهرام دوّم، بهرامسوّم، هرمزدوّم، اردشیردوّم، بهرامچهارم، یزدگرداوّل، بهرام پنجم، فیروزاوّل، قباد و انوشیروان بر دادگستری تأکید میکنند. (فردوسی،1387: 6/ 354 و 6/ 374 و 7/ 202 و 7/ 211)
7- همانند پادشاهان دوران پهلوانی، حکمرانان این دوره نیز، در آغاز سخنرانی خود، به حمد و ستایش یزدان میپردازند. مطابق سرودههای فردوسی، زمانی که نرسی بن بهرام به عنوان پادشاه ایران تاج بر سر میگذارد سپاسگزار پروردگاری میشود که لطف و رحمت خود را نصیب او کرده است. (همان: 7/ 214 ) اسکندر نیز جهان آفرین را سپاس میدارد و میگوید:
که پیروزگر در جهان ایزدست |
|
جهاندار کز وی نترسد بد است |
8- به گزارش ثعالبی، زمانی که هما تاج بر سر مینهد، پردهای از دیبای زرنگار پیش روی او میآویزند و او از پشت پردهای، خطابة سلطنت خود را بر فرمانداران سراسر کشور که بر او انجمن کرده بودند بیان میکند. (الثعالبی ،1963: 390 ) پوراندخت نیز زمانی که بر تخت مینشیند همانند همای، از پسِ پرده با مردم سخن میگوید.
(همان: 735 )
9- مطالب سخنرانیهای این دوره در دو بخش دینی و سیاسی بررسی پذیر است:
- در بعد دینی، بیشتر بر ستایش خداوند تأکید میشود و پادشاه ضمن این که اعلام میکند پروردگار، تاج و تخت سلطنت را به او ارزانی داشته است، زیردستان را به دینداری و اطاعت از فرمان خدا، امید داشتن به خدا، نشکستن پیمان الاهی، پناهنده شدن به خدا و مسایلی مانند این فرامیخواند؛ چنان که بهرام گور در سخنرانی روز سوّم، به بیان معتقدات خود دربارة خداوند و اصول دینداری میپردازد؛ ابتدا به هستی خدا اعتراف میکند و سپس اعتقاد راسخ خود را در زمینة بهشت و جهنّم و برپاشدن روز قیامت اعلام میکند و اعتقاد نداشتن به قیامت را نشانة کفر میداند و میگوید:
کسی کو نگرود به روز شمار |
|
مرو را تو با دین و دانا مدار |
- در بعد سیاسی، پادشاه به بیان وظایف و مسؤولیّتهای خود در ادارة کشور میپردازد و در زمینة مسایلی مانند ایجاد امنیّت در کشور، اجرای عدالت، رسیدگی به زندگی تهیدستان، اهتمام در آبادانی کشور، مبارزه با ستمگران، رسیدگی به مشکلات مالی کارگزاران و گشوده بودن دربار بر روی همگان، خود را متعهد میداند؛ چنان که شاپور اوّل خود را به تبعیّت از راه و رسم اردشیر بابکان، گرفتن مالیاتهای اندک از مردم، گشودن دربار بر روی همگان، فرستادن کارگزاران ماهر به تمامی نقاط کشور و مراقبت و هوشیاری در ادارة مملکت ملزم میدارد. (همان: 7/ 196 - 195)
گاهی نیز حکمران به بیان وظایف مردم و کارگزاران در برابر پادشاه میپردازد و در زمینة لزوم تبعیّت از فرمان پادشاه، عدم دست یازی به اموال رعیّت، تأسّی از خرد و باورهای اخلاقی، تسلّط بر خشم و عصبانیّت و مسایلی مانند این رهنمودها و دستورات لازم را یادآور میشود؛ چنان که بهرام دوّم اندرزها و رهنمودهای بایسته را در زمینة تفاخر و اظهار فضل و بزرگی نکردن در برابر پادشاه، به بزرگان ارائه میدهد و میگوید:
شما هر که دارید دانش بزرگ |
|
مباشید با شهریاران سترگ |
10- محتوای خطابههای پادشاهان دورة تاریخی، به تفکیک عبارتند از:
ردیف |
پادشاهان |
تاریخ طبری |
شاهنامه |
غررالسیر |
1 |
بهمن |
1- پایبندی به وفا 2- لزوم نیکی به رعیت (الطبری، بی تا: 333) |
گرفتن انتقام اسفندیارو پسرانش (فردوسی، 1387: 6/344-343 ) |
انجام دادن کارهای نیک در حقّ مردم (الثعالبی، 1963: 377) |
2 |
هما |
ندارد
|
1-تأکید بر اجرای عدالت 2- توجّه به رفاه و آسایش مردم 3-رسیدگی به زندگی تهیدستان 4- سرلوحه قرار دادن نیکی به مردم و نرنجانیدن آنها 5- تعدّی نکردن به اموال ثروتمندان (همان: 6/ 354 ) |
1- تلاش در اجرای عدالت 2- احسان به مردم 3- احیای سنتهای نیکو (همان: 390 ) |
3 |
داراب |
ندارد |
1- عدالت گستری 2- انباشته نکردن گنجینههای سلطنت 3- شاد کردن دل زیردستان و رعیّت (همان: 6/ 374-373 ) |
لزوم رسیدگی به زندگی و معیشت تهیدستان (همان: 397 ) |
4 |
داریوش سوم |
نینداختن افراد در ورطة هلاکت و بیرون نیاوردن آنها در صورت گرفتاری در این ورطه (همان: 336 ) |
1-تهدید سرپیچی کنندگان از فرمان شاه 2- مخالفت با هرنوع راهنمایی از سوی بزرگان و سران کشور 3- معرفی خود به عنوان فرمانروای مطلق 4- نینداختن افراد در ورطة هلاکت و بیرون نیاوردن آنها در صورت گرفتاری در این ورطه (همان: 6/ 381 ) |
ندارد
|
5 |
اسکندر |
ندارد |
1- تعهّد بر اجرای بار و گشودن دربار بر روی همگان 2- لزوم یاری رساندن به ستمدیدگان 3- نگرفتن مالیات از مردم به مدت 5 سال 4- بذل و بخشش به درویشان و نیازمندان (همان: 7/ 6 ) |
ندارد
|
6 |
اردشیر بابکان |
ندارد |
1- تعهّد بر اجرای بار و گشودن دربار بر روی همگان 2- دادگستری و عدالت ورزی 3- طلب خشنودی و رضای الاهی 4- عدم احتجاب کارگزاران از مردم (همان: 7/ 155 ) |
1- برپاداشتن عدالت 2- سر و سامان دادن به کارها (همان: 481 )
|
7 |
شاپور اوّل |
ندارد |
1- بیان وظایف بزرگان کشور - اطاعت مطلق از پادشاه - داشتن رفتار بخردانه با مردم - یاری جستن از پروردگار - صلح و آسایش و نیک نامی - تحذیر از دست یازیدن به اموال مردم 2- بیان وظایف پادشاه - تبعیت از راه و رسم اردشیربابکان -گرفتن مالیاتهای اندک از مردم - گشودن دربار بر روی همگان - فرستادن کارگزاران به سراسرکشور - مراقبت و هوشیاری در ادارة مملکت (همان: 7/ 196- 195 ) |
لزوم تبعیت از راه و رسم اردشیر (همان: 484) |
8 |
هرمز اوّل |
ندارد |
دستور به کارگزاران دولت در زمینة 1- لزوم اطاعت از پروردگار 2- سرلوحه قرار دادن کارهای نیک 3- عدالت ورزی و دادگستری 4- آگاه کردن پادشاه از تمامی اسرار 5- تحذیر از داشتن غرور و تکبّر 6- از بین بردن ستیزه جویان و دشمنان 7- همنشینی نکردن با بیدانشان 8- ارج نهادن به خردمندان 9- تحذیر از بدیها و ناراستیها 10- شادمان کردن دل زیردستان 11- سنجیده سخن گفتن دربارة پادشاه 12-گوش نکردن به سخنان مغرضانه دربارة پادشاه (همان: 7/ 202- 201 ) |
ندارد
|
9 |
بهرام اوّل |
ندارد |
1- بخش دینی - لزوم دینداری و یکتاپرستی 2- بخش سیاسی الف- دستور به کارگزاران دولت در زمینة - تحذیر از اهتمام به بدیها - مسلط نکردن هوی و هوس بر خود - تسلّط بر خشم و عصبانیت - ارج نهادن به خردمندان - تحذیر از ستیزه جویی و انتقام - اشتغال همگانی و تحذیر از بیکاری - نیکی به مردم ونشکستن دل آنها ب- بیان مسؤولیتها و وظایف پادشاه - تأمین هزینة زندگی تهیدستان (همان: 7/ 208- 207 ) |
1- تبعیّت از راه و رسم پادشاهان گذشته در امور دینی و حکومتی 2- بر پا داشتن احسان 3- برگزاری عدالت (همان: 500) |
10 |
بهرام دوّم |
ندارد |
اندرز به بزرگان کشور در زمینة 1- عدم تفاخر در برابر پادشاه 2- سر لوحه قراردادن صبر و بردباری 3- میانه روی در زندگی 4- اجرای عدالت و دادگستری 5- برپاداشتن امنیّت و آسایش عمومی 6- شادمانه زیستن (همان: 7/ 210-211) |
ندارد
|
11 |
بهرام سوّم |
ندارد |
1- تأکید بر فانی بودن دنیا 2- داشتن رفتار نیکو و بخشش به مردم 3- اجرای عدالت و دادگستری (همان: 7/ 213) |
1- قول نیک خواهی به مردم 2- طلب نیکی و راستی برای خودش و مردمان از خدا (همان: 507) |
12 |
نرسیبن بهرام |
1- درخواستازبزرگان در یاری رساندنبهپادشاه در اجرای امور 2- قول دادن به بزرگان کشور در زمینة ستایش پروردگار (همان: 398) |
1- تأکید بر لزوم ایجاد امنیّت در کشور 2- ارج نهادن به خردمندان 3- نکوهش کاهلی و بیکاری (همان: 7/ 214)
|
ندارد |
13 |
هرمز دوّم |
دگرکون کردن رفتار خشونت بار گذشته و گرایش به رأفت (همان: 398) |
وظایف پادشاه در ادارة امور کشور 1- اجرای عدالت و دادورزی 2- شادکردن دل زیردستان 3- همنشینی نکردن با سفلگان 4- بخشش به مردم 5- رابطه نداشتن با کاهلان 6-دوری از خودبزرگ بینی (همان: 7/ 217) |
دگرکون کردن رفتار خشونت بار گذشته و گرایش به رأفت (همان: 510) |
14 |
شاپور ذوالاکتاف |
ندارد |
ندارد |
ندارد |
15 |
اردشیر دوّم |
ندارد |
1-گزند نرساندن به مردم 2-داشتن تعامل در امور جهان 3- سپردن سلطنت به شاپورسوم 4- اجرای عدالت و دادگستری (همان: 7/ 257) |
تبعیت از راه و رسم برادرش (همان: 532) |
16 |
شاپور سوم |
1- لزوم مدارا با رعیّت 2- اجرای عدالت (همان: 403) |
دادن آموزههای اخلاقی به موبدان و بزرگان کشور در زمینة 1- تحذیر از دروغ گویی و طمع 2- تأکید بر میانهروی در امور 3- ارج نهادن به علم و دانش (همان: 7/ 260- 259 ) |
1- اجرای عدالت 2-از میان بردن ظلم وستم (همان: 534) |
17 |
بهرام چهارم |
ندارد |
1- اجرای عدالت 2- بخشش به مردم 3- نیندوختن گنجینههای سلطنت 4-ارج نهادن به علم و دانش 5- لزوم توسّل به خدا (همان: 7/263- 262 ) |
ندارد
|
18 |
یزدگرد اوّل |
ندارد |
1- تأکید بر ستایش خداوند 2- بیان برنامهها و وظایف پادشاه - اجرای عدالت و دادگستری - ریشه کن کردن بدکاران - جاه و مقام دادن به راست کرداران - بیرون کردن کینه و طمع از دل - مصلحت اندیشی با موبدان - مقابله با ستمگران - گرامی داشتن درویشان و نیازمندان 3- بیان وظایف کارگزاران حکومت - متابعت از فرمان پادشاه - پیروی از خرد (همان: 7/ 265- 264 ) |
ندارد
|
19 |
بهرام پنجم (بهرام گور) |
1- وعدة خیر دادن به مردم 2- دستور به رعایت تقوای الهی و اطاعت از او (همان: 409 ) |
1- دستور به بزرگان کشور در زمینة - پرستش خداوند - نشکستن پیمان الهی - پناهنده شدن به خدا 2- حمایت از بزرگان در مقابل بدخواهان 3- بیان معتقدات خود دربارة خدا، اصول دینداری، اعتقاد به بهشت و جهنّم و. .. 4- نیندوختن گنجینههای سلطنت 5- توصیه به بزرگان در پرهیز از حرص 6-ترحّم بر زیردستان 7- پاک کردن کشور از وجود دشمنان 8- ضرورت تبعیت از فرمان پادشاه 9- لزوم اجرای عدالت (همان: 7/ 306- 304 ) |
ندارد
|
20 |
یزدگرد دوّم |
بیان مسؤولیّتهای پادشاه 1- صلاح اندیشی در امور 2-کید با دشمنان 3- دادن وزارت به نرسی 4-ترحّم به رعیت 5- بنیادکردن رسوم نیک 6- جنگ با دشمنان 7- مهربانی با رعیت و سپاه (همان: 412 ) |
1- اندرز به نامداران کشور در زمینة - تحذیر از رشک و حسادت - آلوده نکردن نیکیها به منّت - تشویق به مدارا با مردم - توصیه به نیکی و بردباری 2- از میان برداشتن ناراستیها (همان: 8/ 6 )
|
ندارد
|
21 |
هرمز سوّم |
ندارد |
ندارد |
ندارد |
22 |
فیروز اوّل |
ندارد |
اندرز به بزرگان در زمینة 1- اجرای عدالت و دادگستری 2- خردورزی 3- داشتن بردباری 4- توصیه به بخشندگی (همان: 8/ 9 ) |
ندارد
|
23 |
بلاش |
ندارد |
1- اندرز در زمینة مخالفت نکردن با شاه 2- تهدید دشمنان 3- نکوهش ظالمان و بیدادگران 4-بیان وظایف کارگزاران در زمینة - گستاخی نکردن در برابر پادشاه - تلاش در خشنود کردن پادشاه - پوزش در هنگام عصبانیّت - بکارگیری پندهای پادشاه (همان: 8/ 18- 17 ) |
ندارد |
24 |
قباد |
ندارد |
1- تعهد بر اجرای بار و گشوده بودن دربار بر روی همگان 2- توصیه به مردم در زمینة - پنهان نکردن امور از پادشاه - راست گویی و راست کرداری - اجرای عدالت و دادگستری - دور بودن از کین خواهی و انتقام - بر حذر بودن از آزو افزون خواهی - لزوم خرسندی و قانع بودن در زندگی - توصیه بر بردباری و شکیبایی 3- تحذیر توانگران از بخل و خسّت 4- تحذیر مهتران از داشتن ادعای مهتری (همان: 8/ 30- 29) |
ندارد
|
25 |
جاماسب |
ندارد |
ندارد |
ندارد |
26 |
کسری انوشیروان |
ندارد |
1- بیان اعتقادات خود دربارة خداوند 2- اندرز به کارگزاران کشور در زمینة - عدالت ورزی - تحذیر از اندیشههای بد - محول نکردن امور به آینده - آینده نگری داشتن - دوری از تنبلی و سستی - دور بودن از رشک وحسادت - تحذیر از هواپرستی - تأنّی در امور و کارها - پرهیز از دروغ گویی 3- دستور به کارگزاران مبنی بر هماهنگی با وزیر در زمینة امورمربوط به دربار 4- بیان برنامهها و وظایف پادشاه - تعهّد برگشوده بودن درباربرروی همگان - رسیدگی به امور کارگزاران و لشکریان - پیشه کردن انسانیّت و راستی - مکافات بیدادگران (همان: 8/ 55) |
ندارد
|
27 |
هرمز چهارم |
ندارد |
1- ستایش خدا 2- بیان مسوولیّتها و وظایف پادشاه - ارج نهادن به گرانمایگان - حمایت از مردم و کشور - دادگستری و اجرای عدالت - فریاد رسی به مظلومان - داشتن رفتار تؤام با متانت - ارج نهادن به نیازمندان - محافظت از ثروتمندان 3- بیان وظایف مردم و کارگزاران - محرم اسرار دانستن پادشاه - بیرون کردن کینه و حرص از دل - تلاش در راه خشنودی الاهی - ناسپاسی نکردن - مهربانی با یکدیگر - دوری از دروغ گویان - ارج نهادن به عدالت شاه - سرپیچی نکردن در برابر پادشاه - دوری از ظلم و ستم (همان: 8/ 317- 316 ) |
ندارد
|
28 |
خسروپرویز |
1- دادن وعدة خیرخواهی و نکوکاری به مردم 2- ملزم کردن مردم به اطاعت از فرمان پادشاه (همان: 464 ) |
1- بیان وظایف پادشاه - پرهیز از ستم وبیدادگری -گرایش به صلح و آشتی 2- بیان وظایف کارگزاران و بزرگان - اطاعت از پروردگار - تبعیت از فرمان پادشاه - نیازردن پارسایان - تعدّی نکردن به اموال مردم (همان: 9/ 12 ) |
1- رساندن مردم به آرزوهایشان 2- در پیش گرفتن راه و رسم انوشیروان (همان: 661) |
29 |
شیرویه (قباد دوّم) |
ندارد |
1- دادگستری و عدالت خواهی 2- ایجاد امنیّت در کشور 3- از میان بردن کردارهای ناپسند 4--گوشزدکردن سوءتدبیرهایخسروپرویز 5- دلجویی از درویشان و تهیدستان (همان: 9/ 255- 254)
|
ندارد
|
30 |
اردشیر سوّم |
ندارد |
1- یزدان پرستی 2- تبعیت از آیین پادشاهان پیشین 3- اجرای عدالت و دادگستری 4-ارتقا دادن مقام ومنزلت خدمتکاران 5-از میان بردن ستمکاران (همان: 9/ 293) |
ندارد |
31 |
فرایین |
ندارد |
1- ترجیح دادن شادمانی به بندگی 2- معرفی پسرش به عنوان جانشین (همان: 9/ 299) |
ندارد
|
32 |
پوران دخت |
1- داشتن نیّت خیر 2- اجرای عدالت (همان: 493 ) |
1- توانگر کردن درویشان 2- دور کردن دشمنان از کشور (همان: 9/ 305) |
1- اجرای عدالت 2-احسان به مردم (همان: 735) |
33 |
آزرم دخت |
1- پیروی از راه خسروپرویز 2- ریختن خون مخالفان (همان: 493 ) |
1- تعهّد بر اجرای عدالت 2- یادآوری لزوم تبعیت از فرمان شاه 3-تهدید مخالفان (همان: 9/ 307) |
ندارد
|
34 |
فرخ زاد |
ندارد |
1- برقراری امنیّت در جامعه 2-از میان بردن مخالفان 3-ارجمند داشتن راست کرداران (همان: 9/ 309) |
ندارد
|
35 |
یزدگرد سوم |
ندارد |
1-ترفیع مقام کهتران 2- نیازردن مهتران و بزرگان 3-دست نیازیدن به جنگ و خشونت (همان: 9/ 312) |
ندارد
|
1- آنچه در شاهنامه در مورد سخنرانی جلوس حکمرانان حکایت شده، کمابیش با آنچه تاریخنویسان عربی زبان مانند محمّدبن جریر طبری و منصور ثعالبی تعریف میکنند مطابقت دارد. در کتابهای آنها هم اغلب پادشاهان به هنگام تاجگذاری و جلوس بر گاه شهریاری به سخنرانی میپردازند و برنامهها و منشور سلطنت خود را در خطبهها ایراد و اعلام میکنند. همچنان که در شاهنامه نیز دیده میشود؛ منتهی مطالب آن کاملاً با تواریخ عربی زبان مطابقت ندارد. هر چند همخوانیهایی در سخنرانیهای زیر دیده میشود:
- همخوانی گزارش شاهنامه و تاریخ طبری در خطبة داریوش سوم و خطبة خسروپرویز
- همخوانی گزارش غررالسیر و تاریخ طبری در خطبههای هوشنگ، منوچهر، زو طهماسپ، کیقباد، کیکاووس و پوراندخت
- همخوانی گزارش غررالسیر و شاهنامه در خطبههای طهمورث، منوچهر، لهراسپ، هما، اردشیربابکان و شاپوربن اردشیر
2- مطالب و محتوای سخنرانیهای دورة اساطیری، رهنمودهای سیاسی به پادشاه و وظایف او در ادارة کشور است و هیچ رهنمود اخلاقی یا دینی در آنها دیده نمیشود. در دورة پهلوانی نیز مضامین خطبهها، بیشتر رهنمودهای سیاسی است؛ با این حال، اشاره به رهنمودهای اخلاقی و اعتقادی نیز در این سخنرانیها دیده میشود. مطالب سخنرانیهای دوران تاریخی نیز در دو بخش دینی و سیاسی قابل بررسی است.
3- در برنامة حکومتی و منشور سلطنت بیشتر پادشاهانی که پس از ضحاک به قدرت میرسند، تعهد بر عدالت گستری، صدرنشین برنامههاست.