نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری ادبیات حماسی دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران(نویسنده مسؤول)
2 استادزبان و ادبیات فارسی دانشگاه ارومیه، ایران
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Epic texts are dispensable parts of Persian literature whose main masterpiece is Ferdowsi’s Shahnameh. After Shahnameh, composing epic became popular and following its imitation in different eras, variety of religious and historical epics were composed, however in their compositions political, cultural and social changes in the country were greatly influential and in accordance with those changes the theme, standpoint, features and purposes of the epic characters had also changed. This research is an attempt to study the anti-hero modifications and to find its similarities and differences in national, religious, and historical epics of Banu Goshasb nameh and Faramarz nameh, Ali nameh, and Khavaran nameh, Tamar nameh, Jang nameh Keshm and Jarun nameh respectively. Library and descriptive analytic method were used in this regard. The results obtained show that religious and historical epics are based upon national epic however in fundamental opposition between good and evil and in correlation with the protagonist’s aim in the tale and the theme of the tale were subject to certain changes. The common factor in three kinds of epic is the presence of a humane anti-hero who fights with demonic, inauthentic, and vulgar characteristics but this anti-hero in religious and historical epic influenced by hero’s motivation and the historical narrative, in pursuing purposes such as struggle, action, anti-hero characteristics and finally his final destiny underwent a change.
کلیدواژهها [English]
مقدّمه
حماسه در اصل صورت تحوّلیافتۀ اساطیر است؛ هر چند «اسطوره همواره و حتماً به حماسه تبدیل نمیشود» (سرکاراتی، 1371: 87). امّا در تبدیل حماسه حتماً انگارههای اساطیری وارد میشود که متناسب با شرایط اجتماعی، فرهنگی و دینی یک ملّت نوشته میشوند. اسطوره متعلق به دوران کهن است؛ امّا حماسه امتدادی از اسطوره است که در تاریخ مانده است. در تبدیل تدریجی اسطوره به حماسه از جلوههای شگفت و وهمناک کاسته شده و در پرداخت نوین حماسی، چیزها و کسان جنبۀ منطقی و مردمانه و این جهانی به خود گرفتهاند (سرکاراتی، 1357: 1ـ 2). ادبیات ایران از نظر داستانهای حماسی کم نظیر است که در هر دوره نیز به تأثیر از تحوّلات سیاسی، اجتماعی، تاریخی و دینی تغییر یافته که نمونۀ آن، رشد حماسههای دینی و تاریخی در سایۀ حماسههای ملّی است. وجه مشترک تمامی آنها، تقابل خیر و شر است که بنمایۀ اصلی اسطوره است. بر بنیاد این بنمایه، همیشه قهرمانی است که در مقابل ضدّ قهرمان میایستد و برای حفظ سرزمین، ناموس، دین، عشق و ... میجنگد. قهرمانپروری و مقابله با نیروی ضدّ قهرمان به ویژه در حماسههای ملّی و دینی، پیوند واقعیت یک ملّت با اسطوره و حماسه است. به گفتۀ صفا «در منظومۀ حماسی، شاعر عواطف شخصی خویش را در اصل داستان وارد نمیکند» (صفا، 1333: 4). میتوان گفت آنچه از قهرمان و ضدّ قهرمان انواع حماسه میبینیم، بازیافتی از جامعه و فرهنگ آن ملّت است. «شعر حماسی به این دلیل از جالبترین و ارزشمندترین انواع سخن منظوم به حساب میآید که به منزلۀ آیینهای است که تصویر بزرگیها، منشهای نیک، سنّتها و پایبندیهای اخلاقی آن ملّت را در آنها میتوان مشاهده کرد» (رزمجو، 1381: 1/ ٢٤ ). امّا در حماسههای دینی و تاریخی به تقلید از حماسۀ ملّی، قهرمان و ضدّ قهرمان با انگیزههای دینی و حکومتی بازتعریف شدهاست که گاه در نقطه مقابل حماسۀ ملّی قرار میگیرد.
در این پژوهش با تأکید بر ضرورت بررسی این تحوّلات، شش منظومۀ حماسی ملّی، دینی و تاریخی، تحوّلات ضدّ قهرمان از منظر انواع ضدّ قهرمان، کنش، ویژگیها، صفات و فرجام بررسی شده است. سؤالات تحقیق، موارد زیر است:
1ـ آیا حماسۀ دینی و تاریخی بر بنیاد حماسۀ ملّی سروده شده است؟
2ـ در شخصیتپردازی ضدّ قهرمان، چه تفاوتی میان حماسههای ملّی، دینی و تاریخی وجود دارد؟
3ـ تحوّلاّت ضدّ قهرمان در صفات، ویژگی، اهداف جدال و فرجام آنها در حماسۀ ملّی، دینی و تاریخی چگونه است؟
روش تحقیق: این مقاله به روش کتابخانهای انجام شده است، بدین ترتیب که با تکیه بر مؤلّفههای اصلی تحقیق، نکات مربوطه از جامعۀ آماری، فیش برداری و سپس با تحلیل فیشها بر مبنای هدف تحقیق، مقاله به صورت توصیفی ـ تحلیلی نوشته شده است.
پیشینۀ تحقیق: در ارتباط با داستانهای حماسی، کتاب مشخّصی در این زمینه چاپ نشده است؛ امّا در حوزۀ مقالهها و پایاننامههای دانشجویی، پیشینه وجود دارد.
یوسفی و همکاران (1386) در مقالۀ «ضدّ قهرمان در شاهنامه و منظومههای پهلوانی ایران» به بررسی ضدّ قهرمانان در حماسههای ملّی پرداختهاند. حماسههای دینی و تاریخی جزو جامعۀ آماری این پژوهش نیستند و البتّه منظومههای ملّی بانوگشسبنامه و فرامرزنامه که در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار گرفتهاند، در این مقاله بررسی نشدهاند. جعفری و صانع (1394) مقالۀ «بررسی قهرمان و ضدّ قهرمان در حماسههای سامنامه، برزونامه و بانوگشسبنامه» را در دهمین همایش بینالمللی ترویج زبان و ادب فارسی، ارائه دادهاند که در آن، قهرمانها و ضدّ قهرمانهای این منظومهها معرّفی و نوع و کنش آنها توضیح داده شده است. مقالۀ استخراجی از رسالۀ خانم صانع به همین نام است که در همان سال در دانشگاه پیام نور فارس دفاع کردهاند. مهراد (1399) در مقالۀ «بازنمایی بدن و تحلیل کنشهای بدنی ضدّ قهرمان در منظومۀ کوشنامه» به تحلیل کنشهای بدنی ضدّ قهرمان در منظومۀ حماسی کوشنامه پرداخته است. بیگ زاده و گراوندی (1394) در مقالۀ «قهرمان و ضدّ قهرمان در حماسۀ رستمنامۀ الماسخان کَندولهای کرمانشاهی» قهرمان و ضدّ قهرمان را بررسی کردهاند.
غیر از این موارد، پژوهش مستقل یافت نشد و در مورد حماسههای دینی و تاریخی، این موضوع پژوهش نشده و مهمتر اینکه در هیچ تحقیقی تفاوتها و تحوّلات ضدّ قهرمان با مقایسۀ سه حماسۀ ملّی، دینی و تاریخی بررسی نشده است و تحقیق حاضر از این منظر نوآوری دارد و دستاوردی تازه در بررسی حماسهسرایی ادبیات ایران است.
مبانی نظری و جامعۀ آماری تحقیق: بحث قهرمان و ضدّ قهرمان به عناصر داستان مربوط میشود که در حوزۀ شخصیتپردازی قابل بررسی است. در معنی لغوی، قهرمان به معنی پهلوان است (معین، 1391، ذیل واژۀ قهرمان). ضدّ قهرمان در نقطه مقابل قهرمان قرار میگیرد و در واقع در تضاد با قهرمان است (ابرامز، 1385: 128؛ کادن، 1380: 56).
ضدّ قهرمان کسی است که با قهرمان دشمنی میکند، یا سر راه او قرار میگیرد و قهرمان در رسیدن به خواستهاش با او مقابله میکند یا اینکه با قهرمان همعقیده نیست. در متون حماسی ملّی، وجود ضدّ قهرمان قطعی است و به همان اندازه که قهرمان شخصیت محوری دارد، ضدّ قهرمان نیز از شخصیتهای اصلی داستان است؛ زیرا تقابل بنیادین خیر و شرّ اهورایی و اهریمنی که از اسطوره به حماسه رسیده است، تقابل شخصیتها را ایجاب میکند. در حماسۀ دینی و تاریخی گاه تأکید بر قهرمان بیشتر از ضدّ قهرمان است و تقابل از ملّیگرایی به تقابل مسلّم و مشترک رسیده است. ما برای بررسی این دیدگاه شش منظومه را تحلیل نمودهایم.
از حماسههای ملّی، داستان بانوگشسبنامه و فرامرزنامه انتخاب شده است، بانوگشسب و فرامرز، فرزندان رستم هستند و منظومهها روایت زندگی آنها است. موضوع بانوگشسب، داستان جوانی بانو تا ازدواج با گیو است و موضوع فرامرزنامه، داستان زندگی فرامرز و سفر او به هند تا مرگ به دست بهمن است.
شاعر هر دو منظومه نیز ناشناس مانده است. مصحّح کتاب بانوگشسب بر این باور است که احتمالاً این منظومه بعد از سال520 هجری قمری نوشته شده است (بانوگشسبنامه، 1382: 13ـ 14). امّا آیدنلو آن را بخشی از منظومۀ فرامرزنامه معرّفی کرده است که بعدها به صورت منظومهای مستقل از آن جدا شده است و در واقع، نقصان نسخههای فرامرزنامه نیز این موضوع را تأیید میکند (آیدنلو، 1384: 38). در مورد سرایندۀ فرامرزنامه نیز دوگونه نظر وجود دارد، از این کتاب دو تصحیح مهرآبادی و سرمدی موجود است، مهرآبادی در تصحیح آن گفته است که شخصی به نام خسرو کیکاووس از ایرانیان شاعر و زرتشتی مقیم هند، مطالب جمعآوری شده توسّط شخصی به نام رستم، پسر بهرام پسر سروش تفتی را در حدود سال 1279 به نظم در آورده است. این منظومه در سال 1324 هجری قمری، در حدود سلطنت مظفّرالدین شاه قاجار در شهر بمبئی هند به چاپ رسیده است (خسروکیکاوس،1382: 12). سرمدی گفته است: از گویندۀ فرامرزنامه اطلاع چندانی در دست نیست؛ امّا مشخّص است این مثنوی در نیمۀ قرن پنجم و حداکثر تا اواخر این قرن سروده شده است (فرامرزنامه، 1382: 8). صفا سرایش منظومه را قبل از سال 520 هجری قمری بیان کرده است (صفا، 1333: 295). امّا در تحقیقی که دربارۀ مؤلّف آن انجام شده ، آمده است: «سرایندۀ فرامرزنامه باید رفیعالدّین مرزبان فارسی، شاعر قرن ششم باشد و این منظومه را در حدود سال 555 سروده است» (نحوی، 1381: 135). در این پژوهش تصحیح مهرآبادی در دست بود و استفاده شد.
از حماسههای دینی، منظومۀ «علینامه» و «خاوراننامه» انتخاب شده که هر دو دربارۀ زندگی حضرت علی(ع) است. علینامه تألیف شاعری با تخلّص ربیع است که آن را در قرن پنجم هجری سروده است. اطّلاعات کاملی از سرایندۀ آن در دست نیست، فقط به تصریح خود راوی در متن کتاب، متولّد 420 هجری است و منظومه را در 62 سالگیاش سروده است (ربیع، 1389: 501). خاوراننامه تألیف محمّد بن حسامالدّین الخوسفی معروف به ابنحسام است (783ـ 875 ه. ق). موضوع علینامه، خلافت امام علی(ع) و جنگ جمل و صفّین است. در خاوراننامه، ابن حسام جنگها و دلاوریهای امام علی(ع) و یارانش را در سفر به سرزمین خاوران، سرزمین قهرمان، ساحل زمین و قام توصیف کرده است.
در حماسۀ تاریخی، «تِمُرنامه»، «جنگنامۀ کِشم» و «جروننامه» انتخاب شده است. تمرنامه اثر هاتف خرجردی جامی (822ـ 927 ه.ق) است که حوادث زندگی تیمور گورکانی را وصف کرده است. این حماسه مشهورترین منظومۀ تاریخی دورۀ مغول و تیموری است و هاتفی موفّقترین سریندۀ آن دوره در زمینۀ حماسههای تاریخی به شمار میرود (مرتضوی، 1370: 571). دو منظومۀ به هم پیوستۀ جنگنامۀ کِشم و جروننامه از شاعری به نام قدری است که در قرن یازدهم هجری می زیسته و موضوع آنها به ترتیب در جنگنامۀ کشم، شرح و وصف جنگهای امام قلیخان بیگلر بیک فارس ـ سردار شجاع شاه عبّاس صفوی _ با پرتغالیهاست که از سال 1030 به جزیرۀ قشم که بخشی از بندرعبّاس است، حمله کردند. در این واقعه، در سال 27 ربیع اوّل 1031 هجری قمری، جزیره از دست دولت پرتغال گرفته شده و به تسخیر ایرانیان در آمد، و جروننامه یا هرمزنامه گزارشی مربوط به وقایع بعد از فتح قلعۀ قشم است (رزمجو، 1381: 1/ 193).
بحث و بررسی
1- تحوّلات شخصیت ضدّ قهرمان
در اسطوره و حماسه، با توجه به ویژگیهای خارقالعادگی، هر چیزی قابلیّت ضدّ قهرمان شدن دارد. در حماسههای ملّی ضدّ قهرمانها از نظر «نوع» به چهار دستۀ اصلی: انسانی، حیوانی، طبیعی و ماوراء طبیعی تقسیم شدهاند و از نظر «کنش» و نقشی که در متن وقایع به عهده دارند، در یازده دستۀ: اصلی، مشاور، سپهدار، جدالگر، اغواگر، یاریگر، متّحد، راهنما، صوری، عاشق و ابزاری عمل کردهاند (یوسفی و همکاران، 1386: 39). در تحوّلاتی که در حماسهسرایی صورت گرفته، بنیاد اسطورهای ضدّ قهرمان تغییر نیافته؛ امّا در شخصیتپردازی آن تأثیر گذاشته است. این تحوّل در حماسۀ تاریخی آشکار است؛ امّا در حماسۀ دینی وقتی که از تاریخ دور شده و تقلید مستقیم از شخصیتسازی حماسۀ ملّی کردهاند، انواع ضدّ قهرمان یا ویژگیها و صفات آنها، اعمال و رفتارشان، به تأثیر از حماسۀ ملّی است. تحوّلات ضدّ قهرمان با توجّه به منظومههای انتخاب شده در موارد زیر دیده میشود:
ضدّ قهرمان انسانی: این ضدّ قهرمان، ضدّ قهرمان قطعی متون حماسی است. تنها در گذر زمان در حماسههای دینی و تاریخی، هویّت و صفات شخصیتها تغییر یافته است؛ این ضدّ قهرمان به دو دستۀ انسانهای طبیعی و غیر طبیعی ـ که چهرۀ انسانی آنها تغییر یافته _ قابل تقسیم است:
ضدّ قهرمان انسانهای طبیعی: ضدّ قهرمانها در منظومۀ بانوگشسب، تورانیان و هندیان میباشند که هر دو گروه، ضدّ قهرمان جدالگر فرعی هستند که در جنگ با بانو شکست میخورند. در فرامرزنامه، شخصیتهای هندی همچون کید شاه هند، اروند شاه، طهمور، نوشدار و سپاهیان کیدشاه، مارک، پهلوانان سپاه مارک، شاه جزیرۀ فراسنگ و دیگران در مقابل فرامرز و یاران و سپاه او مقابله میکنند که همگی شکست میخورند.
در علینامه و خاوراننامه، قهرمان اصلی شخصیت امام علی(ع) است. امام علی(ع) بر پایۀ بنیاد اسطوره، قدرت اهواریی دارد و نقش پهلوانی حماسههای ملّی را یافته است. در واقع «علی(ع) به عنوان ابرمرد و انسان کامل، جای رستم را گرفت. دُلدل جای رخش را؛ و تقابل خیر و شر در حماسههای ملّی، جای خود را به مقابلۀ مسلم و مشرک داد» (شهبازی، 1393 :194). در علینامه ضدّ قهرمانها، شخصیتهای تاریخی و واقعی ناکثین (اصحاب جمل) و قاسطین (اصحاب جنگ صفّین) هستند؛ امّا در خاوراننامه، شخصیتهای تخیّلی شاهان خاور، مثل قطّار، جمشیدشاه، تهماس، صلصال، پهلوانان و سپاهیان ضدّ قهرمان شدهاند.
در تمرنامه، قهرمان داستان، تیمور است و ضدّ قهرمانان، مردم ایران و والیهای شهرهای مختلف ایران و عراق و شام، روم و هند هستند که تیمور به مقابله با آنها میرود. در جنگنامۀ کِشم و جروننامه، قهرمان منظومه «امام قلی خان بیگلربیک فارس» از سرداران شاه عبّاس است و ضدّ قهرمانها، اشغالگران پرتغالی هستند.
انسانهای غیر طبیعی: انسانهای غیر عادی در حماسۀ ملّی و دینی وجود دارند و در حماسۀ تاریخی کنار گذاشته شدهاند. در حماسۀ دینی نیز در داستانهای تخیّلی حضور دارند؛ چنانکه در خاوراننامه که داستانی تخیّلی است، آمدهاند؛ امّا در علینامه نیستند. در فرامرزنامه مردم خاورزمین که دیو چهره هستند یا مردم جزیرۀ فیلگوشان که به دست فرامرز کشته میشوند (کیکاوس، 1382: 292ـ 296) ضدّ قهرمانهای غیر عادی هستند. همین ضدّ قهرمانها در منظومۀ خاوراننامه نیز در سپاه پیل گوشان (خوسفی،1382: 120ـ122) و انسانهای آدمخوار (همان: 185) دیده میشوند.
حذف ضدّ قهرمان حیوانی و عناصر طبیعت در حماسۀ دینی و تاریخی: عناصر طبیعت در حماسۀ ملّی، به عنوان ضدّ قهرمان ظاهر شدهاند، به این صورت که در مسیر قهرمان برای پیروزی مانع ایجاد میکنند. در فرامرزنامه، خان چهارم و پنجم، گرما و سرما ضدّ قهرمان هستند. فرامرز با سپاهش سه روز در گرما راه رفت و بعد از سه روز در کنار جویی اطراق کرد؛ امّا از ابر سیاه برف بارید و همه جا یخ بست، آنها به درگاه خدا ناله میکنند و سه روز و سه شب در برف راه میروند تا به دشت پر آب و گل میرسند و از خطر مرگ رهایی مییابند (کیکاوس، 1382: 407 ـ 408).
در ضدّ قهرمان حیوانی، حیوانات با قهرمان جنگ میکنند. در بانوگشسبنامه، شیر جادو با بانو میجنگد و کشته میشود. در فرامرزنامه گرگ، مار، اژدها، کرگدن و شیر، حیواناتی هستند که فرامرز و قهرمان یاریگران به نبرد آنها میروند و همه را میکشند. این ضدّ قهرمان در حماسۀ دینی و تاریخی وجود ندارد، فقط در خاوراننامه که داستان تخیّلی دارد، امام علی(ع) و قهرمان یاریگران با شیر، پیل، اژدها و گرگ مبارزه میکنند.
دگردیسی ضدّ قهرمانهای اهریمنی و فراطبیعی در حماسۀ دینی و تاریخی: موجودات فراطبیعی و اهریمنی، نیروی شرّ اسطوره است که اغلب به صورت ضدّ قهرمان دیو، اژدها و جادو ظاهر شدهاند و در حماسۀ ملّی دیده میشوند؛ البتّه همین موجودات در دگردیسی به شخصیتهای انسانی ضدّ قهرمان نیز تبدیل شدهاند؛ چنانکه در تبدیل اسطوره به حماسه، دیوان و اژدهایان به تورانیان؛ و ایزدان و فرشتگان به شهریاران زمینی تبدیل شدهاند (کارنوی، 1383: 116). امّا همچنان به صورت ضدّ قهرمان در حماسه حضور دارند. در بانوگشسب، بانو در جنگل شیر جادو را که در واقع شاه جنّیان بود میکشد (بانوگشسبنامه، 1382: 57). در فرامرزنامه، فرامرز «کنّاس دیو» که دختران شاه هند را ربوده بود، میکشد (خسروکیکاوس، 1382: 103). سیهدیو که دختر شاه کمیلا را دزدیده بود، میکشد (همان: 277)، در کلان کوه با سپاه دیو و جادو مواجه میشود و آنها را شکست میدهد (همان: 363ـ 366). همچنین با مرغ شگفت غولپیکر و با اژدها میجنگد (همان: 310 ـ 313).
این موجودات فراطبیعی در منظومۀ خاوراننامه که منظومهای تخیّلی است، دیده میشود و در منظومههای دیگر حذف گردیده است. هفت خانی که در فرامرزنامه میبینیم و شبیه هفت خان رستم است، در این منظومه نیز آمده است. امام علی(ع) در کوه بلور، با سپاه دیوان و اژدها و جادو میجنگد (خوسفی، 1382: 190). یا حضرت علی(ع) و قهرمانان یاریگر به حصارهایی میرسند که طلسم و جادو و موجودات اهریمنی به مقابلۀ ایشان میآیند. مالک در رفتن به حصار برنج در راه با طلسماتی چون دیو سیاه، اژدها، شیر و پیل مواجه میشود و مبارزه میکند و سرانجام با جادو، اسیر دست زال میگردد (همان: 250). امام علی(ع) برای نجات مالک از طلسم جادو به دنبال او میرود و با افسون زال، چوبی تبدیل به اژدها میشود و حضرت با ذوالفقار آن را میکشد (همان: 255).
در حماسۀ تاریخی، موجودات وهمی و فراطبیعی از ضدّ قهرمانی درآمدند؛ امّا در دگردیسی شخصیت تاریخی به این نامها نامیده میشود. باید گفت دیوان بعد از حماسۀ ملّی همچنان در انواع حماسه وجود دارند و حضور آنها به صورت خود دیو یا اشخاص دیوصفت آمده است. در واقع تکرار این موجودات در حماسۀ تاریخی در حافظۀ جمعی، شخصیت تاریخی، انگارۀ اساطیری قهرمان در اسطوره است و به گفتۀ الیاده حافظۀ جمعی به شخصیت تاریخی دورانهای جدید، معنی و اعتباری میبخشد که بایستۀ اوست؛ یعنی فرد تاریخی را به صورت قهرمانی حماسی در میآورد که نمونههای ازلی را تقلید، و افعال مثالی را تکرار میکند (الیاده، 1365: 88ـ 90).
در علینامه، تمرنامه و جنگنامۀ کشم و جروننامه، قهرمانها با هیچ موجود وهمی مبارزه نمیکنند؛ امّا در توصیف ضدّ قهرمانها، صفات دیو و اژدها تکرار شده است. برای نمونه در تمرنامه، تیمور، قبچاق را اژدها نامیده است:
عنان کرد بر باد صرصر رها |
|
به انداز آن سهمگین اژدها |
در جنگ با قیصر در وصف سپاه آنها صفت «دیوساران» آورده است:
از آن دیوساران یسار سپاه |
|
یکی کوه آهن در ابر سیاه |
در علینامه، امام علی(ع) به طلحه که با جانشینی امام مخالف است و گرایش به عایشه دارد میگوید: «دلت را بر دیو دشمن مکش» (ربیع، 1390: 9) .
در جنگنامۀ کشم و جروننامه، شاعر توپ دشمن را به اژدها مانند کرده است:
بود توپ چون اژدهای دمان |
|
که بر قلعه داران بود پاسبان |
یا سپاه دشمن را افراسیاب نامیده است:
به مانند افراسیاب زمان |
|
به نقب اندرون شد گذارا گذران |
2- کنش های ضدّ قهرمانان
در حماسه، مهمترین محوریّت ارتباط ضدّ قهرمان با قهرمان، جدالگری است. انواع ضدّ قهرمان مانند تمرتاش و خواستگاران بانو در بانوگشسبنامه؛ در فرامرزنامه شاه کید، طورگ تورانی، تجانوی هندی، ده پهلوان، رای هند، مهارک، پهلوانان هندی، شاه جزیرۀ فراسنگ؛ در علینامه، اصحاب ناکثین و قاسطین؛ در خاوراننامه، شاهان سرزمین خاور، سرزمین قهرمان، ساحل زمین و قام که با سپاه اسلام میجنگند؛ در تمرنامه افردی چون میرحسین والی بلخ، اصفهانیان، قبچاقیان که با دلی پر از کینه، ایکوتمر را میکشند و تیمور همه را میکشد، شاه منصور و غیره. در جنگنامۀ کشم و جروننامه، سپاه پرتغالیها، همگی در جایگاه ضدّ قهرمان جدالگر قرار دارند. این ضدّ قهرمان به جنگ رودررو با قهرمان آمدهاند. موجودات اهریمنی و فراطبیعی و حیوانات نیز در این گروه قرار دارند. ضدّ قهرمانهای یاریگر نیز در جدال با قهرمان، یاریگران ضدّ قهرمان اصلی هستند که اغلب سپاهیان و پهلوانان لشکر میباشند و کنش ضدّ قهرمان اصلی را انجام میدهند.
کنش مشاور و صلحطلب، کنش دیگر ضدّ قهرمانها است که اغلب از سوی ضدّ قهرمانهای یاریگر انجام میشود و ضدّ قهرمان اصلی کمتر این کنش را دارد. این ضدّ قهرمان در حماسه ملّی، پیران ویسه، وزیر افراسیاب است که ویژگی خردمندی و دانایی دارد و سعی دارد جدال را با دیپلماسی حل کند. در بانوگشسبنامه، وقتی میبیند بانو و فرامرز به سرزمین توران آمدند، از درِ صلح میآید و به مهمانی آنها میرود. به عقیدۀ او صلح بهتر از جنگ است که «مگر بیخ کین از جهان برکنیم» (بانوگشسبنامه، 1382: 90). در آن مهمانی، شیده پسر افراسیاب عاشق بانو میشود و پیران با آگاهی از عشق شیده، متوجّه عواقب ناگوار آن میگردد و او را به نزد افراسیاب میبرد. افراسیاب، تمرتاش را برای جنگ با رستم و آوردن بانوگشسب میفرستد؛ بانو تمرتاش را میکشد و افراسیاب خودش قصد جنگ میکند؛ امّا پیران او را منصرف میسازد.
در فرامرزنامه، وزیر شاه کید برای صلح نزد فرامرز میآید و تقاضای بخشش میکند. او که قدرت فرامرز را شناخته، به کیدشاه توصیه میکند «مکن جنگ و پیرامن بد مگرد» (خسروکیکاوس،1382 : 160).
در علی نامه، کنش صلحطلبی وجود ندارد و دشمنان زمانی که شکست میخورند کنش حیلهگری میگیرند و صلح آنها از روی حیله است، چنانکه در جنگ صفّین، معاویه به یاری عمرو عاص حیله به کار بردند. در خاوراننامه وزیر شاهان و گاه همسرانشان، در نقش ضدّ قهرمان یاریگر ظاهر شدهاند که قهرمان اصلی را از جنگ با امام علی(ع) منع کردهاند.
در تمرنامه، کنشهای ضدّ قهرمانها کمتر است و تنها کنش جدالگری دیده میشود که قهرمان با شکست سریع آنها به مقصود میرسد. در جنگنامۀ کشم و جروننامه، فرماندۀ پرتغالیها وقتی شکست را احساس میکند، با کنش صلحطلبی با قهرمان ارتباط میگیرد که قهرمان نمیپذیرد.
کنش دیگر، کنش جادوگری است که فقط در حماسۀ ملّی و خاوراننامه که تأثیری مستقیم از حماسۀ ملّی دارد، دیده میشود و در حماسۀ تاریخی کنار رفته است. در بانوگشسبنامه، فرامرزنامه و خاوراننامه، طلسمات و جادو از ویژگیهای خارقالعادگی ضدّ قهرمانان است که برای نیل به مقصود سر راه قهرمان میگذارند.
3- ویژگی های ضدّ قهرمانان
در ویژگیهای ضدّ قهرمانها از نظر چهرۀ ظاهری، رفتار، اخلاق، نژاد و هویّتشان در حماسهها اشتراک وجود دارد و اختلاف آن کمتر است. در حماسههای ملّی ضدّ قهرمانها چهرۀ منفور دارند و نژاد آنها اهریمنی و اندیشه و کردارشان بد است. در حماسۀ دینی با تغییر اهورایی و اهریمنی به کافر و مسلمان تبدیل شدند و در حماسۀ تاریخی با تأثیر از حماسۀ ملّی یا دینی خطابها آمده است. در این حماسهها دو ویژگی زیر برای ضدّ قهرمانها تکرار شده است:
بدنژاد و بداندیش و اهریمنی بودن: در این ویژگی، خطابهایی که قهرمانها نسبت به ضدّ قهرمانها دارند، صفات بدنژاد و بداندیش، اژدها و دیو تکرار شده است. در بانوگشسبنامه، بانو در مقابل پدرش، رستم که ضدّ قهرمان صوری است، صفت «بدنژاد» (بانوگشسبنامه، 1382: 68)، «دیو سفید» و «دیو دون» (همان: 71) را به کار برده است. در معرفی رستم به زال میگوید: «تو گویی که اژدها بُد به جنگ» (همان: 78). یا تمرتاش که ضدّ قهرمان تورانی است، خود را از نژاد اژدها معرفی میکند: «به زور و هنر اژدها پشت من» (همان: 101). در فرامرزنامه، فرامرز در مبارزه با شاه هندی به او میگوید: «هندی بدنژاد» (خسروکیکاوس،1382: 138). در خطاب به طورگ، صفت «بداندیش» را به کار میبرد (همان:190). حتّی افراسیاب در نکوهش طورگ میگوید: «ناکس بدرگ بد نژاد» (همان: 192)، «بد بد نژاد» (همان:193). فرامرز به ضدّ قهرمان «تجانوی هندی» میگوید: «بدکنش دیو تیره روان» (همان:212). در مورد مهارک از زبان رای هند خطاب «بد رگ بد تن بدنژاد» (همان: 236) «مهارک بدنژاد» (همان: 257) را میگوید.
در مقابل، قهرمانها بر نژاد پاک و نسب پهلوانی خود تأکید میکنند. در بانوگشسبنامه و فرامرزنامه، نژاد رستم داشتن آنها مکرّر آمده است: «من آن رستم زال را دخترم» (بانوگشسبنامه،1382: 69). «فرامرز پور تهمتن منم» (همان: 83). در فرامرزنامه، فرامرز در نامهای که به ضدّ قهرمان _کید شاه هند_ مینویسد، در معرّفی خود میگوید:
ز نزد فرامرز گُرد دلیر |
|
نژاد وی از رستم زال شیر |
در علینامه اصطلاح ناکثین (پیمانشکنان) و قاسطین (ستمگران) برای دشمنان به کار رفته است، امّا ویژگیهای بدنژادی و دیو بودن نیز فراوانی دارد؛ مانند صفتهای «عمرو دون» (همان:4)، «بدنژاد» (همان:45، 63)، «بدسگالان» (همان:48)، «دیو دون» (همان:64)، «مروان دون» (همان: 65)، «گبر دون» (همان: 66) ،«پور سفیان دون» (همان: 68)، «پور سفیان دشمن نژاد» (همان: 70)، «عاص دشمننژاد» (همان: 85)، «دیو لعین» (همان: 99) و ... تکرار شده است. در مقابل امام علی(ع) با صفتهایی مانند «شیر فرّخ نژاد» (همان: 69)، «یل پاکزاد» (همان: 83)، «حیدر پاکدین» (همان: 84) توصیف کرده است.
در خاوراننامه نژاد عرب ستوده شده است. ابن حسام در وصف امام علی(ع) صفت تازی دلدل سوار آورده است (خوسفی،1382: 291). و از زبان حضرت در معرّفی خودش، صفات حیدر و شیر خدا گفته است: «منم میر سیّاف شمشیر زن» (همان: 92)، «منم حیدر و شیر پروردگار» (همان: 168) و فرّ شاهی نیز دارد: «همه فرّ و فرهنگ و فرازنگی» (همان:123). در مقابل ضدّ قهرمانها، دیوزاده، بدنژاد و بد اندیش هستند: «دیوزاده سوار» (همان: 292). «زبان برگشاد کای بدنژاد» (همان: 73). «بداندیش پاسخ نیاورد باز» (همان: 108). «سپاه بداندیش را کرد پست». (همان: 162)، «بداندیش را روز وارون کنید» (همان: 163). «بداندیش را دل پر از بیم شد» (همان: 293). یا صفتهایی که مضمون دینی دارد، مانند «ستمکاره قطّار» (همان: 84). «ستمکاره تهماس» (همان: 207).
در تمرنامه نیز صفت بداندیشی و اهریمنی برای ضدّ قهرمان تکرار شده است. در وصف تغلق تمرخان، ترکیب «سهمگین اژدهای دمان» به کار برده شده است (هاتفی خرجردی،1398: 63). میرحسین والی بلخ صفت «تیزدندان» (همان:67) و صفت «بداندیش» (همان: 69 / 70) دارد. والی خوارزم هم «بداندیش» است (همان: 83). در وصف گردنکشان تبریز «گریزان بداندیش ز آوازهاش» (همان: 125) آورده است. همچنین دیگر ضدّ قهرمانها: «بداندیش را دید پنهان در آن» (همان: 70). «بداندیش غافل در آن روی آب» (همان: 174) «بداندیش را لشکر غم رسید» (همان: 245). «که کرده بداندیش در کینه کند» (همان: 251). والی مازندان در مقابل تیمور لشکرآرایی میکند، او و سپاهیانش، صفت دیو دارند «به جنبید از آنجا به خیل گران/ به تسخیر دیوان مازندران» (همان: 122). از زبان تیمور در وصف هندیان کوهستان میگوید: «همه دیوساران ژولیدهموی (همان: 205). در جنگ آنها را اژدها و دیو خطاب میکند «بکشتند چندان از آن دیو و دد» (همان: 209). و «ز دیوان رهزن بپرداخت راه» (همان: 210).
در مقابل، تیمور صفت «رویینهتنی» دارد (همان: 62). و چون پهلوانان حماسی، تنومند است (همان: 61). حتّی صفات پهلوان ایرانی را دارد، هاتفی او را «صاحبقران فریدوناساس» (همان: 144) و لشکریانش را رستم و بالاتر از رستم خطاب کرده است (همان: 145). در وصف نژادش نیز او را «قراخان نژاد» (همان: 146)، «نژادان ترک» (همان: 158)، «جغتانژاد» (همان: 162و 190) نامیده که در مقابل او ضدّ قهرمان «بی خرد بینژاد» (همان: 242) است.
در جنگنامۀ کشم و جروننامه، توصیفها با نگرش دینی آمده است و اطلاق صفت کافر و گبر بر ضدّ قهرمانها، فراوانی دارند؛ امّا در اطلاق ویژگیها، بدذاتی و شوم بودن تکرار شده است. اصطلاحهای «گبران شوم»( قدری،1382 :4)، «کافر بدنهاد» (همان:5)، «فرنگان شوم سگ بدسگال» (همان:7)، «مرتد نابکار لعین» (همان: 131)، «کافران لعین» (132) پر تکرار است:
ز بدذاتی آن سگان لعین |
|
که ناپاک بودند و ناپاک دین |
تنومندی و بزرگی: ضدّ قهرمانها به ویژه ضدّ قهرمانهای فراطبیعی و موجودات اهریمنی در حماسۀ ملّی و دینی، عظیمپیکر، قوی و نیرومند هستند و قهرمان با کنار گذاشتن آنها، قدرت پهلوانی و قهرمانیاش را نشان میدهد. در فرامرزنامه در وصف مار جوشا گفته است: «چهل زرع بود از دمش تا به سر/ دهانش به مانندۀ قارتار/ شود زهر بیهوش از آن زهرمار/ دو چشمش مهی تر ز گیتی گهر» (خسروکیکاوس،1382: 119). در وصف سپاه کرگدنها گفته است: «یکایک همه ژنده پیلان به تن» (همان:123). و در وصف «تجانو»، پهلوان هندی: «یکی پهلوان بد تجانو به نام/ چو دیو بد آن سهمگین دیو زشت/ به بالا ز سی رش بدی او فزون/ چو پیلانش دندان، دو دیده چو خون» (همان: 209). و در وصف مرغ گفته است: «درازی و پهناش باشد دو میل/ گریزان ز چنگال او شیر و پیل» (همان: 310).
ضدّ قهرمانان انسانی نیز تنومند و پهلوان هستند. در بانوگشسب در معرّفی تمرتاش آمده است: «که بودی دلیر و بسی زورمند/ به توران نبد مرد همتای اوی/ چهل تن نبرداشتی پای اوی/ دلیر و جهانگیر و با رای و کام» (بانوگشسبنامه، 1382: 97). در منظومۀ فرامرزنامه، طورگ (از خویشاوندان افراسیاب) را چنین وصف میکند: «یکی پهلوان بود نامش طورگ/ دلیر و سرافراز و گرد سترگ» (کیکاوس،1382: 181).
تنومندی ضدّ قهرمانها در علینامه و خاوراننامه هم تکرار شده است، ولی اغراقهایی که در حماسۀ ملّی وجود دارد، در این منظومهها کمتر است. در خاوراننامه موجودات فراطبیعی، پهلوانهای سپاه ضدّ قهرمان تنومند هستند؛ در وصف پهلوان زنگی گفته است:
یکی تند زنگی در آمد چو قار |
|
چو کوهی که بر کوه گردد سوار |
در وصف قطّار «گرانمایه قطّار جنگآزمای» (همان: 86). در قدرت صلصال میگوید: «چو من چرخ چاچی بگیرم به چنگ» (همان: 283). امّا در حماسۀ تاریخی ضدّ قهرمانها کمتر صفت تنومندی دارند. در تمرنامه، توصیف تنومندی از آنها نیست. در جنگنامۀ کشم و جروننامه، تأکیدی برآن نشده است؛ امّا صفت رستم بودن و شیر بودن دیده میشود، برای نمونه در بیت زیر در وصف فرنگان گفته است:
فرنگان ز قلعه دلیر آمدند |
|
بمانندۀ نرّه شیر آمدند |
4- اهداف جدال قهرمان با ضدّ قهرمان
جدال با ضدّ قهرمانها در متون حماسی در سه حالت است:
1ـ ضدّ قهرمان به مقابله با قهرمان میآید و مبارزه میکند.
2ـ قهرمان به مقابلۀ ضدّ قهرمان میرود.
3ـ ضدّ قهرمان با قهرمان کاری ندارد؛ بلکه قهرمان در مسیر حرکت سفر با او مواجه میشود و مقابله میکند.
جدال این شخصیتها در حماسۀ ملّی نیز بر بنیاد اسطوره، تقابل خیر و شر است. در اساطیر هر قومی همواره یک اسطورۀ شاخص وجود دارد که بر همۀ روایات اساطیریاش میتابد و شناخت این اسطورۀ مادر، روشنگر رسالت و محتملا ًسرنوشت فرهنگی آن قوم است (ستاری،1388: 24). و «اسطوره پیکار بی امان میان نیکی و بدی، روشنایی و تاریکی که سرانجام به پیروزی اهورا بر اهریمن و فرشکرد (نوسازی نهایی جهان در آخر زمان) میانجامد، جان کلام در فرهنگ اساطیری ماست» (ستاری،1388: 51). در هر نوع حماسی، همین اسطورۀ مادر تکرار شده است؛ امّا بازتعریف جدال قهرمان و ضدّ قهرمان و تقابل خیر و شر بعد از حماسۀ ملّی، دچار تحوّلات جامعهشناختی شده است.
در بانوگشسبنامه و فرامرزنامه که نمونۀ حماسۀ ملّی هستند، رفتار ضدّ قهرمانها با انگیزۀ شرّ همراه است. در بانوگشسبنامه، تمرتاش، لاف جنگاوری میزند و از جنبۀ زنانگی بانو را به ناتوانی در برابر مردان تحقیر میکند. بانو در مقابل این یاوهگویی:
برآشفت ازین گفته بانوگشسپ |
|
ز جا جست مانند آذرگشسپ |
در فرامرزنامه، فردی از طرف نوشاد (شاه هند) که باجگزار ایران است، از راه میرسد و از کیکاووس برای دفع دشمنان یاری میخواهد. فرامرز دواطلبانه برای کمک به او به هند میرود و با ضدّ قهرمانهای شرور مبارزه میکند و پیروز میشود.
در منظومۀ علینامه و جنگنامۀ کشم، ضدّ قهرمانها حمله میکنند و قهرمانها به مقابله میروند؛ امّا در حماسۀ خاوراننامه و تمرنامه، قهرمانها خودشان اقدام به سفر میکنند و با ضدّ قهرمانها روبهرو میشوند. در خاوراننامه میان سرکردگان سپاه اسلام بر سر اینکه کدام یک جنگاور هستند، مجادله میشود. دو نفر از آنها ـ سعد وقاص و ابوالمحجن ـ به خاور زمین سفر میکنند و با ضدّ قهرمانها روبهرو میشوند و گرفتار میگردند. پیامبر اسلام(ص)، حضرت علی(ع) را به دنبال آنها میفرستد و بدین وسیله حضرت در سفر به سرزمین خاور با ضدّ قهرمانها مبارزه میکند.
در تمرنامه، کاملاً بنیاد خیر و شر با انگیزههای شخصی در جدال به هم ریخته است، تیمور همچون پهلوانان حماسی توصیف شده؛ در حالی که در واقعیّت تاریخی یک فرد خونریز است که با کشورگشایی به قتل و غارت مردمان بی گناه پرداخته است. در این جدالها بر اهداف ذیل با تفاوتهای ماهیّتی تأکید شده است:
کینهجویی: در حماسۀ بانوگشسب، وقتی رستم در قالب ضدّ قهرمان صوری از طرف تورانیان به مبارزه با فرزندان میرود، عامل کینه در دشمنی آنها تکرار میشود. «ز کینه دهانشان پر از گرد شد» (بانوگشسب نامه،1382: 74). «ببودند از کینه همچون پلنگ» (همان: 75). «بکوشیم با دشمن کینهخواه» (همان: 78). «پر از کینه نزدیک بانو رسید» (همان: 73). «همان بانو از کین گرفتش کمر» (همان: 80). «فرا رفت پیش زواره به کین» (همان:81). «که گر کینه ورزند ما آن کنیم» (همان: 89). «تو گفتی به کین رزمساز آمدند» (همان: 89). در فرامرزنامه نیز تمام مبارزات فرامرز با دیو و اژدها و شاهان هند، به دلیل کین است که در هر بار، مبارزه از جانب طرفین تکرار میشود؛ به ویژه در مبارزه با ضدّ قهرمان انسان، عقیده این است:
کسی کو سر کینه خارد همی |
|
زمانه بدو تیغ بارد همی |
فرامرز وقتی به کشتن کنّاس دیو میرود، میگوید: «که خود گُرز کین برفرازم به کین» (فرامرز103). یا در جنگ با اژدها «ز کینه بجوشید و پیشش دوید» (همان: 105).
در علینامه دو لشکر با هدف کینهورزی، مقابل هم قرار گرفتهاند، ابتدا دشمنان جانشینی امام علی(ع) را از کینه قبول نکردند:
ولیکن نکردند از کین طلب |
|
رضای وصیّ پیمبر، عرب |
در میدان جنگ نیز دلیل کینه تکرار شده است:
ز کین طبل جنگی فرو کوفتند |
|
به تیغ آتش کین برافروختند |
در خاوراننامه، شاه خاوران میگوید:«مگر کینۀ خویش بازآورم» (همان: 110). زال میگوید: «بخواهم ز حیدر بسی کینهها» (همان: 251). پهلوان جمشیدشاه خطاب به مالک میگوید: «تو را من کنون کینهخواه آمدم» (همان: 143). امام علی(ع) به سپاه کفّار میگوید: «بدین کینه اکنون میان بستهام» (همان: 100). هر دوگروه با کینه با هم میجنگند: «یکی رزم کردند با کین دل» (همان: 158).
در حماسۀ تمرنامه نیز تیمور «وارث تخت توران زمین» (هاتفی خرجردی،1398: 135) است که با کینه مقابل ضدّ قهرمانانش به جنگ میرود:
به سوی سمرقند آورد روی |
|
سپاهی به او پر دل و کینهجوی |
البتّه رسالت کینهورزی او متناقض با رسالت تقابل خیر و شرّ قهرمان و ضدّ قهرمان در اسطوره و حماسههای ملّی است. وی بعد از تولّد پسرش آرزوی فتح کشور ایران میکند:
به آهنگ ایران عنانتاب شد |
|
مَه فتحش از نو جهانتاب شد |
از تورانیان می خواهد که برای کشورستانی لشکر آماده کنند و میگوید:
قناعت ندارم به توران و بس |
|
بُوَد ملک روی زمینم هوس |
بعد از ایران هم تمایل پیدا میکند هندوستان را بگیرد و بعد روم و ملک عرب و چین که در راه چین از دنیا میرود. او خود را چنان بالا می بیند که میگوید:
اگر بشنود صیتم افراسیاب |
|
بر آرد سر از خاک توران ز خواب |
در محاربه با میرحسین ـ والی بلخ ـ میگوید والی آتش کین انگیخته است: «برانگیخت آن آتش کین، شرار/ که سوزد تن خصم در کارزار» (همان: 68). عاقبت والی را میکشند: «بکشتند و رستند از کینهاش» (همان: 70). وقتی اصفهانیان ترکان جنگاورش را کشتند با «رخ از آتش کینه افروخته » (همان: 128) به جنگ میرود و آنها را قتل عام میکند و هاتفی میگوید: «به شمشیر کین کشته شد فتنهگر» (همان: 130).
در جنگنامۀ کشم و جروننامه، عامل کینه، در حملۀ هر دو طرف تکرار شده است، در وصف پرتغالیها گفته است:
سر آن سپه بُد کپیتانتمر |
|
دلی داشت از کینه و خشم پر |
در وصف نواّب در مقابل دشمن گفته است:
چو او درگه جنگ کین آورد |
|
سر چرخ را بر زمین آورد |
مقابله با اهداف توحیدی و دینی: خواستۀ دیگر قهرمان در جدال با ضدّ قهرمان طبق منظومههای بررسی شده، دعوت قهرمان به دین یکتاپرستی و اسلامی است که ضدّ قهرمان در صورت پذیرش آن، بخشیده میشود. نمونۀ آن در حماسۀ ملّی، در فرامرزنامه آمده است. فرامرز شاهان هند را به دین یکتاپرستی دعوت میکند. او بعد از تسلیم کیدشاه، وی را به دین یزدان دعوت میکند؛ امّا کید در ابتدا نمیپذیرد و فرامرز چندین بار با برهمن مناظره میکند، تا اینکه برهمن دین را میپذیرد (کیکاوس،1382: 171ـ 172) و کیدشاه نیز مجاب میشود و یکتاپرست میگردد:
در آمد به دین خداوند هور |
|
که یکسان برادر بود پیل و مور |
دعوت به دین اسلام حقیقی و مبارزه با اسلام جاهلی در علینامه، هدف اصلی مبارزۀ قهرمان با ضدّ قهرمان است. در خاوراننامه نیز حضرت علی(ع) هر جا میرود، اهالی را دعوت به اسلام میکند و در جدال با ضدّ قهرمان سخن او این است که «چو مؤمن شدید از من ایمن شوید» (خوسفی،1382: 183)، «هر کاو مسلمان شود، همه کارش از من به سامان شود» (همان: 242).
فقط در جنگنامۀ کشم و جروننامه، مبارزه با کافر و بیرون راندن از کشور هدف جدال قهرمان با ضدّ قهرمان است که سرانجام با شکست ضدّ قهرمان تمام میشود. در تمرنامه، انگیزۀ اصلی تیمور، کشورگشایی است که کاملاً با حماسۀ ملّی و دینی متناقض است؛ امّا انگیزۀ گسترش دین در دیار غیر اسلامی نیز مورد نظر تیمور بوده، همانگونه که در انگیزۀ سفر به هندوستان و فتح آنها، گسترش دین را بهانه میکند:
مجوسی و نصرانی و بتپرست |
|
نمانم دران بوم هر جا که هست |
5- سرانجام ضدّ قهرمان ها
سرنوشت ضدّ قهرمانها در حماسه مشخص است که از دو گونه خارج نیست:
شکست، مرگ و کشته شدن: ضدّ قهرمانهای فراطبیعی، حیوانات، موجودات اهریمنی و جادوگران عاقبت کشته میشوند و از ضدّ قهرمانهای انسانی، جدالگران که تسلیم نمیشوند و خواستۀ قهرمان را قبول نمیکنند، کشته میشوند؛ مثل تمرتاش در بانوگشسبنامه، طهورگ در فرامرزنامه، قطّار در خاوراننامه، شاه منصور در تمرنامه که همگی کشته میشوند.
بخشش و صلح کردن: از انواع ضدّ قهرمان، فقط ضدّ قهرمانهای انسانی هستند که گهگاه بخشیده میشوند؛ امّا در ازای بخشش باج میدهند و زیردست میشوند. در فرامرزنامه، فرامرز بعد از شکست طهورگ تورانی راهی هند میشود و از شاه آنجا تقاضا میکند که تحت امر کیخسرو شود و باج بدهد، او نمیپذیرد و جنگ میکند. بعد از جنگهای متوالی و کشته شدن چندین پهلوان و سختتر شدن جنگ، رستم به یاری فرامرز میآید، رای هند را به بند میکشد و به ایران میآورد، در آنجا فرامرز دلجویی میکند و کیخسرو رای را به فرامرز میبخشد و او باجگزار ایران میگردد. در تمرنامه، تیمور چند بار ضدّ قهرمانها را عفو میکند. برای نمونه وقتی بر قیصر روم غلبه میکند، او را بخشید و زبردست شاهزادگان نشاند و ملک قیصر را به او داد:
نسازیدش از سرزنش منفعل |
|
که او هست از کردۀ خود خجل |
در خاوراننامه وقتی کفّار مسلمان میشوند، از ضدّ قهرمانی بیرون میآیند و کینه کنار میرود. وقتی شاه زنگی مسلمان میشود، صفت «شاه پیروز بخت» برای او آورده است (خوسفی،1382: 81). ولی آنها که ایمان نمیآورند، کشته میشوند؛ مانند قطّار دیو منش که به دست سعد وقاص کشته شد (همان: 87).
نتیجهگیری
در پژوهش حاضر، تحوّلات حضور ضدّ قهرمانها در مقایسۀ حماسۀ ملّی با حماسۀ دینی و تاریخی مورد تحلیل قرار گرفت. سؤال اصلی تحقیق این بود که آیا ضدّ قهرمان حماسۀ دینی و تاریخی بر بنیاد حماسۀ ملّی صورت گرفته است؟ نتایج پژوهش نشان داد: ضدّ قهرمانسازی در حماسۀ دینی و تاریخی بر بنیاد حماسۀ ملّی صورت گرفته است؛ امّا در انواع ضدّ قهرمان، کنش، صفات و اهداف جدال، تفاوت وجود دارد. در حماسۀ تاریخی، عناصر حیوانی، طبیعی، موجودات وهمی و فراطبیعی از عنصر ضدّ قهرمان درآمدند و به جای آن در دگردیسی، شخصیت تاریخی به نام و صفات این موجودات نامیده میشود؛ فقط در حماسۀ خاوراننامه که داستانی تخیّلی با تأثیر از شاهنامه است، این موجودات وجود دارند، امّا هرچه تأکید به هویّت تاریخی میشود، ضدّ قهرمانها نیز شخصیت تاریخی و ملموس یافتهاند.
با توجه به انواع ضدّ قهرمان، تحوّلات آن را در موارد زیر میتوان خلاصه کرد:
حماسۀ ملّی: هر چیزی قابلیت ضدّ قهرمان شدن دارد.
حماسۀ دینی: وقتی تأثیر مستقیم از حماسۀ ملّی دارد، هرچیزی قابلیت ضدّ قهرمان شدن را یافته است.
حماسۀ تاریخی: ضدّ قهرمانها انسان هستند و عناصر حیوانی و طبیعی و موجودات فراطبیعی از ضدّ قهرمانی بیرون آمدهاند؛ امّا ضدّ قهرمانهای انسانی، صفات موجودات اهریمنی را همچنان دارند.
کنش مشترک در انواع حماسهها، جدالگری است. در کنار آن کنش، صلحطلبی، حیلهگری و جادوگری آمده است که در ارتباط با هدف و پیشروی قهرمان انجام شده است. ضدّ قهرمان در مقابل شکست در برابر قهرمان از این کنشها استفاده کرده است. در تحوّل ضدّ قهرمانی، کنش جادوگری در حماسه ملّی و حماسۀ تخیّلی خاوراننامه است و در روایت تاریخی جای خود را به کنش حیلهگری داده است. در صفات ضدّ قهرمانها نیز اشتراک در صفات بدنژادی و بداندیشی در حماسهها دیده میشود که در مقابل، قهرمانها از نژاد پاک و نسب پهلوانی هستند؛ امّا بر صفت تنومندی ضدّ قهرمانها در حماسۀ ملّی تأکیده شده و در حماسۀ دینی و تاریخی کمتر است. در تمرنامه ضدّ قهرمان قوی نیست؛ امّا در علینامه و جنگنامۀ کشم و جروننامه، قدرت آنها توصیف شده است. در خاوراننامه نیز به تقلید از حماسۀ ملّی بر تنومندی آنها تأکید شده است.
در اهداف جدال، کینه عامل اصلی کشاکش قهرمان و ضدّ قهرمان در هر سه نوع حماسه است که در حماسۀ ملّی با هدف دفاع از سرزمین و شکست دشمن؛ و در حماسۀ دینی دفاع از دین و شخصیتهای غیر دینی؛ و در حماسۀ تاریخی گاه با هدف شخصی است که نمونۀ آن تمرنامه است و گاه با انگیزۀ ملّیگرایی است که نمونۀ آن جنگنامۀ کشم است. هدف دیگر، دعوت قهرمان به دین یکتاپرستی است که ضدّ قهرمان در صورت پذیرش آن، بخشیده میشود. در سرنوشت ضدّ قهرمانها، کسانی که دشمنی آشکار دارند، حیوانات، جادو، موجودات فراطبیعی و ضدّ قهرمان انسانی شرور عاقبت کشته میشود؛ امّا ضدّ قهرمانهایی که تسلیم میشوند و به دین و خواستۀ قهرمان روی میآورند، بخشیده شده یا فرار کردهاند.